مشروح سخنان دبیرکل حزب الله لبنان
به گزارش
سرویس بین الملل خبرگزاری صداوسیما به نقل از شبکه تلویزیونی المیادین، سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان، در سخنانی به مناسبت سالگرد پیروزی نبرد سی و سه روزه، پیروزی بزرگ سال ۲۰۰۶ بر رژیم صهیونیستی را به همه آنانی که به هر نحوی در این نبرد یا در حمایت از مردم لبنان سهیم بوده اند تبریک گفت و از یکایک گروه ها، احزاب، کشورها و ... به دلیل همراهی با مقاومت و مردم لبنان تشکر کرد و از حضور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در اتاق فرماندهی جنگ سی و سه روزه در لبنان خبر داد.
مشروح سخنان دبیرکل حزب الله لبنان به شرح زیر است:
بر اساس عادت در سالگرد پیروزی الهی و تاریخی جنگ تموز در لبنان (جنگ سی و سه روزه سال ۲۰۰۶ با رژیم صهیونیستی) تجمعات مردمی و جشنوارههای بزرگی برپا میشد، اما امسال به دلیل شیوع کرونا و با توجه به افزایش مجدد آمار ابتلا در لبنان، این جشنها مثل بسیاری از فعالیتهای سیاسی و عبادی چند ماه گذشته، ملغی شد و تنها به همین سخنرانی بسنده میکنیم.
در آغاز سخنانم مقدمهای که آن را مقدمه اخلاقی میخوانم بیان میکنم، این پیروزی را به همه شما مردم لبنان، به اتباع کشورهای عربی و اسلامی و به تمام آزادگان جهان تبریک میگویم، در گام اول از پیشگاه خدواند سبحان که به ما کمک کرد، در قلب مجاهدان و مردم آرامش و اطمینان و در قلوب دشمنان ما رعب و وحشت را جای داد و در ادامه به ما صبر و ثبات و قدرت عطا کرد تا بتوانیم پیروزی را به آغوش بکشیم، شکرگزاری میکنم.
شکر خداوند همواره اقدام اول و آخر ماست، همچنین از همه آنانی که در این پیروزی و شکل گیری این حماسه و مقاومت، نقش ایفا کردند، تشکر میکنم، پس از خداوند سبحان از شهدایی که جان و خونشان را هدیه کرده اند، تشکر میکنم، مقصود از شهدا، همه شهدا اعم از شهدای ارتش، شهدای نیروهای امنیتی، شهدای غیر نظامی و شهدای گروههای مختلف مقاومت است.
مقاومت حزب الله در این نبرد تعداد قابل توجهی شهید داده است که در میان آنها فرماندهانی نیز دیده میشوند. برخی نیز در جنگ تموز به شهادت نرسیدند، اما پس از آن شهادت را به آغوش کشیدند. چون فهرست طولانی است و اگر بخواهم نام ببرم برخی از قلم میافتند اجازه دهید درباره مدیریت مرکزی جنگ بگویم، یعنی از شهید حاج عماد مغنیه (ره) و شهید سید مصطفی بدرالدین (ره) که در کنار برخی از فرماندهان دیگری که امروز در قید حیات هستند، حضور داشتند و جنگ را مدیریت میکردند.
همچنین برای بار اول در سالگرد این پیروزی باید به حضور شهید حاج قاسم سلیمانی (ره) در اتاق فرماندهی مرکزی در روزهای جنگ و به شراکت بزرگوارانه او در این نبرد اشاره کنم. از خانوادههای شهدا تشکر میکنم، از آنانی که عزیزانشان را از دست دادند، اما ما چیزی جز صبر، سربلندی و تسلیم در برابر مشیت الهی از آنان ندیده ایم، از مجروحان جنگ تشکر میکنم، از آنانی که هنوز از جراحات جنگ رنج میبرند.
تشکر از همه اعضای مقاومت و همه مبارزان اعم از مبارزان حزب الله یا جنبش امل و دیگر گروههای ملی و اسلامی، که در سی و سه روز جنگ، از لبنان به ویژه در خطوط مقدم نبرد حراست کردند. تشکر از خانوادههایی که در سرزمین و آبادی هایشان مقاومت و صبر پیشه کردند، آنانی که آواره شدند، اما در مناطقی که اسکان یافتند باز هم صبر و بردباری در پیش گرفتند و به سرعت و سر افرازانه به آبادی هایشان بازگشتند.
از خانوادهها و مردم لبنان در تمامی مناطقی که از شهروندان آواره استقبال کردند و به آنان پناه دادند تشکر میکنم. در موضوع استقبال از آوارگان جا دارد از برادرانمان در سوریه، اعم از مقامات، دولت و مردم این کشور تشکر کنم که از دهها هزار آواره لبنانی استقبال کردند. تشکر از ارتش، نیروهای امنیتی و نهادهای دولتی لبنان که در حد مسئولیت هایشان در این جنگ تلاش کردند.
مقدمه اخلاقی اقتضاء میکند تا از آنانی که در مدیریت سیاسی جنگ سهیم بودند هم تشکر کنم، در صدر این افراد جناب آقای امیل لحود رئیس جمهور وقت قرار داشت که با وجود وابستگی اکثریت اعضای کابینه وقت به ائتلاف ۱۴ مارس (گروههای مخالف حزب الله)، ریاست نشستهای دولت را در روزهای جنگ بر عهده داشت و در رایزنی با این افراد اذیت میشد، چون با آنان اختلاف نظر داشت، اما تلاشش این بود که اجازه ندهد دولت به سمت خطر، منحرف شود.
البته به ایشان اجازه داده نشد مدیریت مذاکرات را به دست بگیرد، چون به دلیل اتهامهای ظالمانهای که پس از رخداد سال ۲۰۰۵ متوجهش شده بود، به نوعی در بعد منطقهای و بین المللی توقیف و بایکوت شده بود. همچنین جا دارد از استاد نبیه بری یاد کنم که در واقع از همان روزهای اول جنگ مدیریت تمام مذاکرات دشوار چه مذاکرات با هیئتهای خارجی و مذاکرات با برخی طرفهای داخلی را بر عهده داشت.
تشکر از همه شخصیتها و مقامات ملی، سیاسی، دینی، علماء، گروههای سیاسی و همه طیفهای جامعه، اعم از رسانه ای، فرهنگی و اجتماعی که کمک کردند. از تمام کشورهایی که در کنار لبنان ایستادند، اگر چه تعداد آنها بسیار کم است تشکر میکنم، در صدر این کشورها جمهوری اسلامی ایران و جمهوری عربی سوریه قرار میگیرند. تشکر از تمام ملتها، احزاب، جنبشهای عربی و اسلامی و تمام آزادگانی که به شیوههای مختلف ابراز همبستگی کردند و در کنار لبنان و مقاومت ایستادند.
تشکر مي کنم از همه آنانی که نامشان را آوردم یا نامشان را فراموش کرده ام. این تشکر از وظایف دینی و اخلاقی ما در قبال هر فردی است که در رویارویی ما با ظلم، طغیان، اشغالگری، استبداد و استکباری که اسرائیل به عنوان غاصب فلسطین و قدس آنها را نمایندگی میکند، جانب حق را گرفتند.
برادران و خواهران آنچه در جنگ تموز رخ داد جنگی تمام عیار بود، عملیاتی نظامی آغاز شد، اما به سرعت این عملیات به جنگ تمام عیار تبدیل شد، این نکتهای است که اسرائیل نیز بدان اعتراف و در توصیف آن به جای عملیات، از واژه جنگ استفاده کرده و آن را جنگ دوم لبنان خوانده است. جنگی که دشمن صهیونیستی با تصمیم آمریکا، بر لبنان تحمیل کرد تا بتواند به برنامه آمریکا در منطقه کمک کند.
لبنان دست کم در سطح نظامی، در برابر این رژیم غاصب که ارتشش را قویترین ارتش خاورمیانه و به اعتباری از قویترین ارتشهای جهان میخواند، به مدت سی و سه روز به تنهایی جنگید و مقاومت، مردم و لبنان، بردباری و ایستادگی در پیش گرفتند، جنگیدند و پیروزیهایی را رقم زدند تا اسرائیل را وادار کنند به تجاوزش پایان دهد و از شرایطی که از همان روز اول جنگ، درباره سلاح مقاومت، موجودیت مقاومت و دو اسیر اسرائیلی در سر داشت و از استقرار نیروهای بین المللی در مرزهای لبنان، مرزهای فلسطین اشغالی، مرزهای سوریه، بندر، فرودگاه و ... میگفت، عقب بنشیند و در پایان هم قطعنامه ۱۸۰۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد صادر شود.
این جنگ در بعد راهبردی، نظامی، امنیتی، سیاسی، فرهنگی، بیداری و اراده، دستاوردهای بزرگی داشت، اما، چون ابعاد موضوع زیاد است من به یادآوری سه نتیجه جنگ بسنده میکنم تا بتوانم وارد مباحث روز شوم. اولین نتیجه جنگ، متوقف ساختن طرح خاورمیانه جدید بود که مدیریت آن را دولت آمریکا در دوران ریاست جمهوری جرج بوش پسر برعهده داشت. وقتی کاندولیزا رایس به لبنان رسید، بشارت داد لبنان و منطقه شاهد درد زایمان خاورمیانه جدید هستند.
همه اسناد و مدارکی که بعدها منتشر شد تاکید بر این موضوع داشت که جنگ علیه لبنان، بخشی از طرح خاورمیانه جدید بود و اسارت دو نظامی اسرائیلی تنها زمان کار را جلو انداخته بود بدون اینکه تاثیری بر اصل مسئله داشته باشد. فرض این بود که لبنان شکست میخورد و شرایط ذلت آوری بر این کشور تحمیل میشود تا به طور کامل در تسلط آمریکا در آید. پس از آن نبرد به سمت سوریه ادامه مییابد و این کشور نیز سقوط میکند، در مرحله بعد، ایران در محاصره قرار میگیرد و این کشور منزوی و پس از آن نظام جمهوری اسلامی ساقط میشود، مرحله بعدی پایان دادن به موضوع فلسطین است، در این زمینه نیز شرایط وهن آمیزی بر مردم فلسطین که دیگر خود را در سطح منطقه و جهان تنها و بی کس میبینند تحمیل میشود.
پس از آن، میتوان بر ترسیم نقشه جدید برای خاورمیانه متمرکز شد که بر اساس آن اسرائیل از موضع قدرت و اقتدار در صدر خاورمیانه قرار خواهد داشت و محور سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی، تجاری، رسانهای و ... منطقه خواهد بود. همه این نقشهها در جنگ سی و سه روزه تموز باطل شد. این روند مداوم، که از اشغال افغانستان آغاز و با اشغال عراق ادامه یافته و قرار بود تداوم داشته باشد، با مقاومت در لبنان و با تلاش همه آنان که با عزت و کرامت در این کشور ایستادگی کردند ملغی شد.
طبیعی است آمریکا با سقوط این طرح در پی طرح جایگزین باشد چنانچه در سال ۲۰۱۱ اقدام کرد و حال نیز در تلاش است تا بتواند اسرائیل را تقویت و تثبیت کند، با این تفاوت که امروز در پی تثبیت اسرائیل شکست خورده و ترسوست. این سخن، کاملا صادقانه است، شما پیگیر اتفاقات اسرائیل، پیگیر شرایط ژنرال ها، سیاستمداران، مردم و ... در اسرائیل هستید، میدانید آنان برای اولین بار نگران موجودیت و بقای رژیم سرطانی خود در منطقه اند.
نتیجه دوم، اینکه نبرد تموز واقعیت و میزان سستی رژیم صهیونیستی را در سطوح سیاسی، نظامی، امنیتی، جبهه داخلی و قدرت تحمل و پایداری به تصویر کشید و علنی کرد به همین دلیل تل آویو به دنیا پناه آورد تا جنگ را متوقف سازد شاید بتواند بخشی از آبروی خود را به دست آورد و حفظ کند. این پیامد تبعاتی عمیق برجا گذاشت که هنوز و با گذشت چهارده سال مشهود است. این امر در اظهارات، در ادبیات، در زبان، در آمادگیهای نظامی، در رزمایشها و دیگر طرحهایی که با هدف آمادگی برای جنگ احتمالی دارند، حتی در سطح جبهه داخلی مشهود است. یعنی با گذشت چهارده سال هنوز آثار شکست نظامی، امنیتی، سیاسی و روانی وارده بر رژیم صهیونیستی دیده میشود. در مقابل در ما آثار پیروزی، اقتدار، اعتماد به نفس، امید به آینده، توکل بر خداوند و آمادگی برای دستاوردهای آینده مشاهده میشود.
نتیجه سوم که نتیجه مهمی است و مبنای بقیه سخنانم در موضوع اسرائیل خواهد بود این است که مقاومت در جنگ تموز توانست قواعد درگیری را در چارچوب روندی که به حمایت لبنان منجر شد حفظ کند، کاری که از طریق ایجاد توازن در پاسخگویی حاصل شد. در سال ۲۰۰۰ پیروزی ما در آزادسازی اراضی به استثنای مزارع شبعا و بلندیهای کفرشوبا بود که نتانیاهو مدتی پیش این دو منطقه را سرزمینی اسرائیلی خواند، حتی نوار مرزی مزارع شبعا را که نیروهای یونیفیل از آن حراست میکنند مرزهای اسرائیل بیان کرد در شرایطی که این مناطق متعلق به لبنان است.
البته برخی در داخل، مبحث لبنانی بودن یا سوری بودن این اراضی را مطرح میکنند، اما نتانیاهو به صورت شفاف این مناطق را متعلق به اسرائیل خواند. پیروزی سال ۲۰۰۰، آزاد سازی بود، اما پیروزی سال ۲۰۰۶، حمایت از کشور از طریق ایجاد توازن در واکنش و پاسخگویی بود. پس از سال ۲۰۰۶ یعنی در چهارده سالی که تا به امروز گذشت، اسرائیل اگر چه در این سالها با پهپادها و هواپیماها حریم لبنان را نقض میکند و باید در فکر چارهای باشیم و این کار در گام اول از مسئولیتهای دولت است.
اما آنچه در تجاوزات بزرگ و کوچک اسرائیل از قبل از سال ۱۹۴۸ تا سال ۲۰۰۰ و پس از آن تا سال ۲۰۰۶ اتفاق افتاد در یک چارچوب قرار میگیرد و آنچه پس از این مدت رخ داد در چارچوب معادله دیگر جای میگیرد که حافظ لبنان است و نامش توازن در پاسخگویی است، این معادله با تقویت امکانات و تجهیزات و توانمندیهای انسانی، نظامی و مادی، هر روز تقویت میشود و اسرائیل و اربابانش نیز بدان آگاهند.
این معادله، امروز حامی لبنان است و معادله دیگری در میان نیست، معادله طلایی ارتش، مردم و مقاومت، به ویژه مقاومت، معادلهای برای حفاظت از وطن است. در این مسیر نه اتحادیه عرب، نه سازمان کنفرانس اسلامی که حال سازمان همکاری اسلامی خوانده میشود، نه سازمان ملل متحد، نه شورای امنیت سازمان ملل متحد، نه قطعنامههای بین المللی، هیچکدام حامی لبنان نیستند. دست کم در چهارده سال گذشته آنچه که از کشور حمایت کرد و موجب امنیت، صلح و ثبات کشور شد، همین معادله و موازنه است که خود از نتایج پیروزی جنگ تموز است.
امروز در واقع مشکل ما، یعنی حزب الله و هم پیمانان حزب الله در لبنان با آمریکا و اسرائیل است، در این میان مشکل واقعی برای حزب الله است، مشکل آنان با ما به دلیل مقاومت و قدرت مقاومت است، مشکل آنان با ما به منافع اسرائیل ارتباط دارد، زیرا مقاومت مانعی در برابر تمایلات و تهدیدات اسرائیل است، لبنان در این معادله، قدرتمند است.
به همین دلیل، آنان میخواهند از این قدرت خلاص شوند، ما اگر از سال ۲۰۰۰ میپذیرفتیم مقاومت را کنار بگذاریم، حتی اگر پس از سال ۲۰۰۶ این خواسته را که همواره موجود است، میپذیرفتیم، یعنی آنچه را که از زبان سیاستمداران، هیئتهای خارجی، مقالات، رسانهها و ... شنیده میشود، میپذیرفتیم و مقاومت و سلاح را کنار میگذاشتیم، ناممان از فهرست تروریسم حذف میشد و ما را به عنوان حزبی بزرگ در لبنان میپذیرفتند و از ما نمیخواستند در دولت حاضر نباشیم بلکه به ما کمک هم میکردند، اگر هم سفری به لبنان داشتند اول، با ما دیدار میکردند و ما، عزیزترین دوستان آنها میشدیم، آمریکایی ها، اروپاییها و حتی کشورهای عربی، حب و بغضشان بر اساس تصمیم آمریکاست، اگر تصمیم آمریکا دوستی با حزب الله باشد آنها هم ما را دوست دارند، پس مشکل اساسی آنان با ما همین امور است.
چند هفته قبل، سفیر امارات در واشنگتن اظهار داشت، ما به خاطر اسرائیل با حزب الله و حماس جنگیدیم، وزارت امور خارجه امارات هم در این زمینه توضیحی ارائه نداد، آنان میدانند در پی چه چیزی هستند، میدانند چه چیزی از آمریکا، از صهیونیستها و از لابی یهودی در آمریکا میخواهند، به همین منظور به صورت رسمی میگویند با حزب الله و حماس جنگیدیم، اینکه چطور جنگیدند موضوعی است که بعدا درباره آن سخن خواهم گفت، دستاویز آنان این است که حزب الله حیات سیاسی لبنان را قبضه کرده است در شرایطی که خودشان میدانند دروغ میگویند و این ادعا پرداخته ذهن خودشان است.
مداخله حزب الله در منطقه نیز دستاویز دیگر آنان است، من اگر الان به آمریکاییها بگویم از این پس با اسرائیل مبارزه نمیکنیم، سلاح به دست نمیگیریم، در برابر اسرائیل نمیایستیم، ناممان را از فهرست تروریسم خارج میکنند حتی اگر مداخله منطقهای داشته باشیم. آنان ممکن است مداخله ما در امور منطقهای را تحمل کنند، اما از اینکه همچنان گروه مقاومت لبنان باشیم و از کشور، مردم، سرزمین، آب، آینده، امنیت، استقلال و حاکمیت لبنان حمایت کنیم تحمل نمیکنند.
این امر دلیل مخالفت اصلی آنان با ما از آغاز تا به الان، به ویژه از سال ۲۰۰۶ به بعد، است. وقتی جنگ نظامی آنان با ما بر اساس تعبیر برخی از شاهزادگان سعودی برای سرکوب حزب الله، با شکست مواجه شد، فهمیدند هرگونه درگیری نظامی در آینده نیز به خواست خدا نمیتواند حزب الله را تضعیف کند یا از بین ببرد، به همین دلیل به تمام ابزارهای فشار دیگر، اعم از سیاسی، اقتصادی، رسانه ای، اتهامات بی اساس، بدگویی و ... متوسل شدند.
دوست دارم به این نکته اشاره کنم که برای ما مقاومت، مسئله وجودی است، یعنی مثل هوایی است که تنفس میکنیم تا زنده بمانیم، مثل آبی است که مینوشیم تا زنده بمانیم، اهل فلسفه و منطق از دو نوع شرط میگویند، شرط کمال و شرط وجود، مثلا موسیقی یا علم شرط کمالند، اما هوا و تنفس آن، شرط وجودند یا آنکه آب شرط وجود است. مقاومت برای کشور و مردم لبنان شرط وجود است نه شرط کمال. یعنی از خصوصیات اضافی نیست که بتوان از آن خلاص شد. این روند تا اطلاع ثانوی یعنی تا زمانی که جایگزین واقعی، جدی و قانع کنندهای برای اکثریت مردم لبنان به ویژه آنانی که در دایره تهدیدات اسرائیل هستند، وجود نداشته باشد مقاومت گزینه ماست و تفاوتی ندارد که فشارها و تحریمها چه باشد.
از این جا به بعد وارد مبحث اسرائیل میشوم که اولین مورد آن به اوضاع چند هفته اخیر جنوب لبنان تعلق دارد، نکته بعدی درباره آنچه که از توافق تاریخی صلح میان امارات و اسرائیل گفته اند و نکته سوم هم به اخباری تعلق دارد که در آنها از ارتباط اسرائیل با انفجار بندر بیروت گفته اند، البته در همین بخش به برخی اتفاقات داخلی لبنان هم اشاره خواهم کرد.
اولین نکته اینکه، بیش از دو یا سه هفته اخیر شاهد تجاوز اسرائیل به اطراف فرودگاه دمشق بودیم، تجاوزی که در آن برخی از برادران عزیز از جمله علی کامل محسن یکی از اعضای حزب الله به شهادت رسیدند. طبیعی است که اسرائیلیها میدانند حزب الله در این زمینهها سکوت نخواهد کرد و واکنش نشان خواهد داد. یعنی نیازی به این نیست که من در این باره سخن بگویم یا بیانیه بدهم، آنان در این زمینه تدابیری را در امتداد مرز یعنی از ناقوره تا جولان اتخاذ میکنند. یعنی تدابیری را در کل منطقه مرزی اعم از مرز لبنان، سوریه و فلسطین اشغالی به اجرا میگذارند تا حزب الله نتواند واکنش مشخصی نشان دهد.
ما از روز اول، تصمیممان پاسخ به این حمله بود، این تصمیم هدفش تثبیت و تقویت قواعد درگیری است به همین منظور، واکنش ما باید واکنش حساب شده و جدی باشد، چون هدف از پاسخ، نمایش رسانهای یا اقدام غوغاسالارانه نیست، ما در پی اقدام رسانهای و نمایشی نیستیم، در این زمینه معادله واقعی و قوانین متعلق به درگیری مطرح است و ما در پی حفاظت از این قواعد و قوانین و تحکیم آنها هستیم. آنچه سبب تثبیت این قوانین میشود اقدام و تلاش جدی و حساب شده است.
به همین منظور، آنچه از روز اول شهادت شهید علی کامل محسن تا به امروز اتفاق افتاد بخشی از مجازات آنان بود، اینکه ارتشی قوی در طول سه هفته اخیر در طول مرزها تدابیری را به اجرا بگذارد و پیوسته در حالت آماده باش باشد، حتی آموزش و رزمایش هایش را در مناطق مرزی متوقف کند و منتظر پاسخ مقاومت لبنان بماند یعنی نگرانند که مبادا هر لحظه در امتداد مرزها مجبور شوند به خاطر جنایتی که مرتکب شده اند هزینه پرداخت کنند. امشب تاکید میکنم تصمیم ما برای واکنش همچنان جدی است و تغییری در آن ایجاد نشده است، اما واکنش، نیازمند زمان است و آنان همچنان باید منتظر بمانند.
مساله دوم اینکه روز گذشته دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا از توافق صلح تاریخی میان کشور امارات متحده عربی و دشمن اسرائیلی خبر داد. طبیعتاً در کاخ سفید جشن عروسی برپا کرده بود. من به عنوان یک فرد این امت و به عنوان انسانی که به خداوند متعال و روز قیامت ایمان دارد و به عنوان اینکه روز قیامت به خاطر موضعی که در این خصوص اتخاذ میکنم مورد سوال و جواب قرار میگیرم همچنین در سطح شخصی خود و همچنینبه نیابت از حزب الله و مقاومت اسلامی لبنان باید سخنانی را در این باره بیان کنم. مسلماً من به دنبال آن نیستم که با پرداختن به تاریخ و جغرافیا به تحلیل این عملکرد امارات بپردازم بلکه میخواهم چند جمله روشن و واضح بیان کنم.
نخست اینکه ما از اقدامی که برخی از حاکمان کشور امارات انجام داده اند شگفت زده نشدیم. این نتیجه طبیعی همان مسیری بود که آنها در پیش گرفته بودند و نهایتاً هم به این نتیجه رسیدند. اساساً پیش از این نیز عادی سازی روابط موجود بود و هواپیماهای شان رفت و آمد میکردند و وزرای اسرائیلی به امارات میآمدند و اسرائیلیها در همایشهای امارات شرکت میکردند و اسرائیلیها از کمکهای اقتصادی و پزشکی امارات بهره مند میشدند و حتی برای مبارزه با کرونا هم با یکدیگر توافقنامه امضا کرده بودند، اینها همه وجود داشت.
اما به نظر میرسد که نیاز به اعلام این روابط در درجه نخست یک نیاز آمریکایی بود و ترامپ نیاز داشت که موفقیتی این چنینی را نمایان کند و هدف صرفاً عادی سازی روابط نبود چرا که عادی سازی روابط مدتها بود که وجود داشت. از این رو این مساله غیرمنتظره نبود و نتیجه همان روندی بود که حاکمان امارات متحده عربی در پیش گرفته بودند و به این نتیجه کنونی رسیدند. انتخاب این زمان برای اعلام عادی سازی روابط ثابت میکند که برخی از رژیمهای عربی نوکر دولت آمریکا هستند. ترامپ نیازمند به تصویر کشیدن یک موفقیت سیاسی خارجی بود، زیرا دوره ریاست جمهوری وی دارد تمام میشود و او هیچ موفقیتی در سیاست خارجی ندارد، بماند که در امور داخلی با کرونا، بیکاری و اوضاع بد اقتصادی دست و پنجه نرم میکند.
او در سیاست خارجی از توافق هستهای با ایران خارج شد به این امید که ایران سرنگون شود، اما ایران سرنگون نشد و مقاومت کرد. دولت آمریکا به سراغ کره شمالی رفت، اما نتیجهای نگرفت. وارد مساله چین شد به نتیجه مطلوب خود نرسید. معامله قرن هم با مخالفت همه فلسطینیها مواجه شد؛ و هیچ فرصت حقیقی برای اذعان به معامله قرن پیدا نکرد بنابراین نیازمند ارائه یک موفقیت بود و چیزهایی که برای این موفقیت آماده بود، ابزارهای منطقهای موجود در منطقه بود.
کاری که دولت امارات کرد یک خدمت انتخاباتی، سیاسی و شخصی برای دونالد ترامپ بود، تا ترامپ از آن در انتخابات ریاست جمهوری بهره ببرد، امارات در بدترین شرایط انتخاباتی دونالد ترامپ این خوش خدمتی را به جا آورد. همچنین این اقدام امارات خدمتی شخصی و انتخاباتی به نتانیاهو بود. نتانیاهو نیز از زمانی که زندگی سیاسی خود را آغاز کرده تا امروز، در بدترین وضعیت خود در رژیم صهیونیستی به سر میبرد، او متهم به فساد است، در انتظار محاکمه به سر میبرد، اسرائیلیها علیه وی راهپیمایی میکنند، دولت اسرائیل بحران زده است، سه بار انتخابات پارلمانی انجام شده و ممکن است نوبت به چهارمین انتخابات برسد.
از این رو باید امتیازی داده میشد تا نتانیاهو در برابر اسرائیلیها ظاهر شده و بگوید صلحی تاریخی و موفقیتی تاریخی را رقم زده است و این یک دستاورد دیپلماتیک بزرگ است. متاسفانه اماراتیها این امتیاز را تقدیم کردند. از امروز تا زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باید منتظر باشیم که شماری از کشورهای عربی و رژیمهای عربی حاضر و آماده و به صف ایستاده منتظر یک اشاره ترامپ و کوشنر باشند تا به واشنگتن و کاخ سفید بیایند و اقدام به امضای توافقهای صلح تاریخی بکنند.
همچنان که ترامپ برای بهبود اوضاع اقتصادی آمریکا چندین سال است که به دوشیدن مالی برخی از رژیمهای عربی خلیج فارس روی آورد و از آنها میلیاردها دلار گرفت، هم اکنون برای بهبود بخشیدن به وضعیت انتخاباتی خود از حالا تا زمان انتخابات میخواهد آنها را به لحاظ سیاسی بدوشد. میخواهد کرامت و آبرو و تاریخ و دین آنها -اگر دینی داشته باشند- را بدوشد و همه چیز را از آنها میگیرد و این کار را فقط به خاطر خود و به خاطر دوست بحران زده اش، نتانیاهو میکند؛ بنابراین فردا روز اگر گفته شود فلان کشور یا فلان کشور دیگر به عادی سازی روابط با اسرائیل پرداخته جای تعجب ندارد. اینها با نیاز انتخاباتی مرتبط است.
آنچه اماراتیها انجام دادند امری منتظره بود و نشان دهنده بسیاری از سیاستهای رسمی موجود در منطقه ما است معیار موجود در این سیاستها رضایت آمریکا است. هرچه که آمریکاییها را راضی میکند اینها انجام میدهند. اگر آنچه آمریکا را راضی میکند این باشد که به اسرائیل خدمت کنید، با اسرائیل آشتی کنید و اسرائیل را به رسمیت بشناسید، همه این کشورها برای انجام این دستورات صف میکشند.
اگر به آنها گفته شود با دشمنان اسرائیل دشمنی کنید، با دشمنان اسرائیل بجنگید، با مقاومت بجنگید، پشت تان را به ملت فلسطین کنید و دست از قدس بکشید، آنها همه این کارها را بی، چون و چرا انجام میدهند. این صحنه واقعی است که امروز وجود دارد. روز به روز بیشتر ثابت میشود که تبلیغاتی که رسانههای رسمی عربی و شماری از رژیمهای عربی و بویژه در منطقه خلیج فارس درباره دشمنی ایران و بزرگنمایی خطر ایران انجام میدادند همگی بمبهایی دودزا برای صلح با اسرائیل و به رسمیت شناختن اسرائیل و برقراری روابط با اسرائیل بوده است تا بتوانند با خیالی آسوده به دشمن واقعی که ایران باشد، بپردازند.
اما در عین حال بسیاری از همینهایی که میگویند ایران دشمن است در پشت پرده برای تماس گرفتن با ایران و اطمینان خاطر دادن به این کشور و برقراری روابط با این کشور تلاش میکنند. اینها در ملاء عام چیزی میگویند و در نهان چیز دیگری میگویند. آنها آرزو میکنند که زمانی برسد که روابط بسیار خوبی با اسرائیل داشته باشند و روابط بسیار خوبی هم با ایران داشته باشند، زیرا اینها ضعیف هستند، زیرا آنها نه رنگی دارند و نه بویی و نه مزه ای. زیرا طوفانی کوچک از اینجا و آنجا میتواند اریکه قدرت شان را متزلزل کند.
من نمیخواهم این مساله را بیش از این کش بدهم بلکه میخواهم این مساله را در دو نکته خلاصه کنم. نکته نخست این است که وظیفه انسانی، دینی، شرعی، جهادی، اخلاقی، میهنی و قومی هر یک از ما را بر آن میدارد که بایستیم و بگویم که این اقدام، یک اقدام محکوم و مردود است. این اقدام خیانت به اسلام، عربیت، امت، قدس، ملت فلسطین و مقدسات است.
آنچه فلسطینیها گفته اند درست است این اقدام یک اقدام خائنانه و مزورانه است و خنجر از پشت زدن محسوب میشود؛ بنابراین اگر چیزی در دست مان نیست که با این منکر بزرگ و عظیمی که حاکمان امارات مرتکب شده است برخورد کنیم بنابراین باید با زبان مان آن را محکوم کنیم. اگر امروز در این باره سکوت کنیم روز قیامت مورد بازخواست قرار میگیریم؛ بنابراین محکوم کردن، انتقاد کردن و زشت شمردن این اقدام لازم است.
نکته دوم هم مطلبی است که میخواهم با ملت مظلوم فلسطین و ملتهای عربی و اسلامی که همچنان در قلب مساله و جنبشهای مقاومت قرار دارند، در میان بگذارم این است که ما باید در قلب خویش خشمگین شده و منکر این چنینی را در قلب خود محکوم کنیم، اما به خاطر رخ دادن چنین کاری اصلاً ناراحت نشوید، این که ماسک از صورت برخی بیافتد امر خوبی است. اگر آنچه در زیر میز میگذرد به روی میز بیاید این نیز امر خوبی است. آنچه پنهانی صورت میگیرد اگر علنی انجام شود هم چیز خوبی است.
اساساً از سنن الهی، تاریخی، اجتماعی و حاکم بر تاریخ و جوامع که در قران نیز به روشنی آمده این است که وقتی خداوند مقدر کرده باشد که جبهه حق به پیروزی نزدیک شود میبایست منافقان، دروغگویان، دسیسه گران، فریبکاران و کسانی که از پشت خنجر میزنند از جبهه حق خارج شوند. خروج اینها از جبهه حق و قضیه حق که همان قضیه فلسطین باشد باعث میشود تا جنبشهای مقاومت و ملتها و نظامهای معتقد به مقاومت به خوبی دوستان خود را از دشمنان شان بشناسند و منافقان از صفوف مومنان خارج میشوند. این شرطی طبیعی است؛ بنابراین هرچند ما از یکسو این اقدام امارات را امری منکَر میدانیم و باید ما را خشمگین کند، اما باید بگویم که بر اساس آیه قران ممکن است ما چیزی را بد بدانیم، اما همان چیز برای ما خوب باشد.
وقتی صفوف امت پاک و تمیز باشد و از تمامی این نخالههایی که در میانه راه از پشت خنجر میزنند و معادلات را تغییر میدهند و علیه تو دسیسه میکنند و خود را به عنوان دوست جلوه میدهند در حالی که دشمن و جاسوس هستند خالی باشد این امر مساله خوبی است هر چند که ممکن است دردناک باشد. همچنان که میدانید خارج کردن بخشهای نامطلوب بدن، دردناک است هر چند که منجر به صحت و سلامت بدن میشود.
سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان، در ادامه سخنانش به مناسبت سالگرد پیروزی لبنان در نبرد سی و سه روزه با رژیم صهیونیستی گفت: نکته سوم در موضوع اسرائیل، انفجار در بندر بیروت است، یادآوری میکنم اظهارنظرها درباره لبنان را که از اجماع عربی و خروج از اجماع عربی میگفتند حال با کاری که امارات کرد باید پرسید اجماع کجاست؟ طرح صلح عربی که میگویند بر روی میز است، کجاست؟
نکته سوم درباره بندر بیروت است، ما به عنوان حزب الله روایت خاصی درباره انفجار بندر بیروت نداریم، روایت درست در این باره برای کسانی است که تحقیق میکنند و ما در این باره تحقیقی را در دستور کارمان نداریم و ماموریتی هم به ما واگذار نشده است، این کار در حیطه وظایف ما هم قرار ندارد، بلکه وظیفه دولت، قوه قضائیه لبنان و نهادهای امنیتی کشور است. الان هم شنیده ایم آنان از کارشناسان آمریکایی کمک خواسته اند و میگویند کارشناسان اف بی آی به لبنان میآیند، همچنین از کارشناسان فرانسوی کمک خواسته اند. در بعد نظری دو فرضیه داریم، اول اینکه آنچه رخ داد فقط یک اتفاق بود، یعنی نیتراتی انبار شده بود و در نزدیک آنها وسایل آتش بازی قرار داشت و آتش سوزی از این وسایل آغاز شد و به نیترات رسید و انفجار رخ داد، یعنی آنچه رخ داد تنها یک اتفاق بود و در این زمینه تنها شاهد سستی، کوتاهی و بی مسئولیتی بوده ایم در نتیجه شاهد رخدادی که ناشی از اقدام خرابکارانه باشد نبوده ایم. فرضیه دوم اینکه آنچه رخ داد اقدامی خرابکارانه است، اقدام خرابکارانه نیز وجوه مختلفی دارد، برخی از وجود هواپیماها، اعم از هواپیماهای جنگی یا پهپاد در آسمان میگویند که انبار را با بمب هدف قرار دادند که برای اثبات این فرضیه تا به الان چیز خاصی در دسترس نیست، فرضیه دیگر برای اقدام خرابکارانه، این است که آتش سوزی در انبار عمدی بود، حتی یک عضو کوچک در بندر موجب آتش سوزی و پس از آن انفجارهای پیاپی شده است. اما چه کسی ممکن است پشت سر این اقدام خرابکارانه و عمدی باشد؟ ممکن است فلانی یا فلانی و یا حتی اسرائیل باشد. ما به عنوان حزب الله منتظر نتایج تحقیق هستیم، برخی مدعی هستند حزب الله میداند این انفجار چگونه رخ داد، از نگاه اینها اساسا حزب الله هر اتفاقی را که در لبنان میافتد میداند، میگویند حزب الله مرکز اطلاعاتی در اختیار دارد که همه مسائل لبنان را میداند، در شرایطی که چنین نیست، اتفاقاتی در کشور میافتد که ما اطلاعی از آن نداریم و حتی در پی دستیابی به این اطلاعات هم نیستیم، زیرا در حیطه ماموریت دولت و نهادهای امنیتی کشور است. توجه ما به مقاومت، اسرائیل و امنیت مستقیم مقاومت است، حتی به وضوح بگوییم برخی امور در توان ما نیست، ما نمیتوانیم مسئولیت کامل امنیت ملی را بپذیریم، این مسئولیت دولت است و در توان ما نیست، زیرا دولت برای این کار بودجه و نیروی کافی در اختیار دارد. با این حساب ما در موضوع انفجار بیروت، نه روایت خاصی از خود داریم و نه تحقیقی در این زمینه داریم در نتیجه اطلاعات دقیقی از این انفجار نداریم و منتظر تحقیق هستیم. اگر در تحقیق ثابت شود انفجار ناشی از یک اتفاق بود قوه قضائیه مشخص میکند که مسئولیتها با کیست؟ اگر اقدامی خرابکارانه بود در چنین شرایطی مسئولیتهایی متوجه برخی طرف هاست، زیرا انبار شدن این مواد در مدت زمان شش ساله، همراه با کوتاهیهایی است که میتواند جنایت تلقی شود، اما باید مشخص شود چه کسانی پشت این قضیه قرار دارند. برخی مقالات را مطالعه کردیم، پیگیر برخی کنفرانسهای مطبوعاتی بودیم، یا آنچه که از شرایط لبنان و خارج لبنان به ما منتقل شد، که در آنها آمده است، آنکه پشت پرده این اقدام خرابکارانه بود اسرائیل است، حزب الله هم این موضوع را میدانست، ولی سکوت کرد و واقعیت را مخفی نگه داشت، زیرا نمیخواست خود را ملزم به واکنش علیه اسرائیل کند، چون قدرت پاسخ به اسرائیل را ندارد. در هر حال نیاز است تحقیقات ادامه یابد و به سئوالات مردم لبنان پاسخ داده شود، به سئوال تمام مردم و کشور لبنان پاسخ داده شود، زیرا آنچه رخ داد فاجعهای ملی و انسانی است. در هر حال خدا نیز رحم کرد که بخشی از محدوده انفجار دریا بود، بخش زیادی از مواد نیز منفجر نشد که اگر همه دو هزار و هفتصد و پنجاه تن منفجر میشد مصیبت به مراتب شدیدتر بود. در هر حال تحقیق با ما نیست و ما کسی را هم متهم نمیکنیم بلکه منتظر تحقیق رسمی در لبنان هستیم. اما میان پرانتز بگویم که اگر اف بی آی در تحقیق حاضر شود در آن صورت اگر اتهامی متوجه اسرائیل باشد، اسرائیل را از اتهام نجات خواهد داد. انجام تحقیق بین المللی هم اگر مورد پذیرش لبنان قرار گیرد اولین وظیفه اش دور کردن مسئولیت اسرائیل از این انفجار است. به همین منظور اگر برخی در داخل میگویند به تحقیق داخلی اعتماد ندارند ما نیز میگوییم به تحقیق بین المللی اعتماد نداریم. اگر تحقیق داخلی مشخص کند آنچه رخ داد تروریستی و خرابکارانه بود و اسرائیل با آن مرتبط است، آن گاه دولت لبنان با تمام قوا، مردم لبنان در طیفهای مختلف، گروههای سیاسی مختلف لبنان باید بپذیرند این کار ناشی از تجاوز اسرائیل به بندر بیروت و انبار نیترات بود، اقدامی که مردم و کشور لبنان را هدف قرار داد و هدف آن حزب الله نبود. این فرضیهای است که به کل لبنانیها باز میگردد و فقط به حزب الله ارتباط ندارد، پس باید پرسید، موضع شما چیست؟ اما اگر چنین ثابت شود موضع حزب الله چه خواهد بود؟ از هم اکنون میگویم حزب اللهی که ممکن نیست از کشته شدن حتی یکی از مجاهدانش غفلت کند و برای قتل یک نفر از مجاهدان، هفتهها در منطقه مرزی منتظر ارتش اسرائیل میماند و بر اصل توازن معادله اصرار دارد، ممکن نیست در برابر جنایتی در این حد، سکوت کند. در چنین شرایطی اسرائیل بهایی در حد جنایتی که مرتکب شد خواهد پرداخت. اگر دست داشتن اسرائیل ثابت شود آنچه گفتم بدون تردید عملی میشود. اگر دست داشتن اسرائیل ثابت شود گروههای سیاسی باید تلاش کنند تا پاسخی برای مردم لبنان بیابند که با این حجم از فاجعه همخوانی داشته باشد.
سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در ادامه سخنانش به مناسبت سالگرد پیروزی لبنان در نبرد سی و سه روزه با رژیم صهیونیستی گفت «انفجار در بندر بیروت روی داد. در سخنرانی پیشین گفتم اولویت جمع کردن اجساد شهدا، تلاش برای یافتن ناپدید شدگان، جمع کردن مجروحان، پناه دادن به خانواده هایی که از منازل خود آواره شدند، کمک به خانواده ها برای بازگشت به منازل خود با تعمیر منازل بود. در سخنرانی خود به این موضوع اشاره کردم که از همان ساعات ابتدایی پس از وقوع انفجار، از این پدیده در عرصه سیاسی سوء استفاده شد. داستانی درباره انبار تسلیحات و موشک ها و تجهیزات و.. بود. این انبار منفجر شد، اسرائیل آن را منفجر کرد و .. همه این مسائل گذشت.
خطرناک تر از این مسائل که مطرح شد، این بود که در برابر فاجعه ملی و انسانی در این سطح قرار گرفتیم و لبنانی ها در سطح زیادی نیازمند کمک و پشتیبانی هستند. نخستین اقدامات برای همبستگی، حفظ مؤسسات حکومت است؛ زیرا حکومت است که کمک ها را دریافت می کند و برای پایان دادن به قضیه ناپدید شدگان، درمان مجروحان، ارائه کمک ها و بازسازی و.. تلاش می کند. اما شاهد تلاش هایی در چارچوب طرحی برای سرنگونی حکومت بودیم و اطلاعات این طرح وجود دارد. این طرح نه تنها به دنبال سرنگونی مجلس نمایندگان بود؛ بلکه درصدد سرنگونی حکومت لبنان بود. چگونه؟ از همان ساعات ابتدایی وقوع انفجار، برخی گروه های مشخص سیاسی، رسانه ها، شبکه های اجتماعی و ارتش های سایبری از دردهای مردم و شوک کلی بهره برداری کردند. این موضوع فقط علیه حزب الله نبود؛ بلکه مربوط به اقدامات علیه حکومت مربوط می شود.
هدف قرار دادن ها به این شکل بود: نخستین طرفی که هدف قرار گرفت، ریاست جمهوری میشل عون بود. شاهد این موضوع بودیم که در سطح زیادی به ویژه میان مسیحیان از این موضوع بهره برداری کردند. این طرف ها شروع به اقداماتی شبیه به اقداماتی کردند که سال 2005 علیه امیل لحود رئیس جمهور اسبق لبنان انجام شد. بدون توجه به اینکه حادثه چه حادثه ای بود، ماهیت آن چگونه بود، اقدامی خرابکارانه، انفجار یا حادثه بود. از همان لحظه نخست جناب رئیس جمهور را هدف قرار دادند و شروع به حملات کورکورانه در برخی از شبکه های تلویزیونی، ارتش های سایبری و میان مردم کردند که میشل عون مسئولیت این انفجار را برعهده دارد و همه مرزهای قانونی، اخلاقی، ادبی و حتی ساده ترین عرف های انسانی در لبنان مبنی بر اینکه لبنانی ها اهل اخلاق و تعارف هستند، همه را زیر پا گذاشتند.
در شبکه های تلویزیونی شاهد مطرح شدن برخی دشنام ها بودیم. هدف از همه این اقدامات اعمال فشار بر رئیس جمهور برای استعفای وی بود. در این طرح، بسیج برخی گروه های سیاسی برای اعمال فشار بر رئیس جمهور به منظور استعفا مطرح شده بود. برخی گروه های سیاسی هدف این طرح قرار نگرفتند. برخی گروه های سیاسی هم نوک پیکان قرار نمی گیرند؛ بلکه در پشت نوک پیکان قرار می گیرند.
در نتیجه به ویژه در میان مسیحیان، ریاست جمهوری به منزله نوک پیکان باقی ماند و بر وی اعمال فشار شد تا استعفا دهد.
در همین حال، ارتباط با فراکسیون های پارلمانی برای استعفای گروهی از مجلس نمایندگان صورت گرفت. بنابراین، نخستین مؤسسه از مؤسسه های حکومت که هدف قرار گرفت، ریاست جمهوری بود. دومین مؤسسه ای که هدف قرار گرفت، مجلس نمایندگان بود. به طوری که گروه زیادی از فراکسیون ها استعفا دهند. حتی اگر همه آنها استعفا می دادند، با اکثریت موجود در پارلمان، مجلس نمایندگان منحل نمی شود. اما به گام دوم منتقل شدند که این مجلس به منزله نماینده مردم نیست، در قضیه توافق ملی با مشکل مواجه است. طوایف اصلی در مجلس نمایندگان حضور ندارند. ازین رو، مجلس باید منحل شود و انتخابات زودهنگام برگزار شود. مجلسی که مبتنی بر توافق ملی نباشد، نمی تواند دولت را تشکیل دهد، قانون گذاری کند و... همه این مسائل در عمل به معنای سرنگونی مجلس نمایندگان است. از نظر قانونی این گونه محسوب نمی شود؛ اما در عمل به معنای سرنگونی مجلس نمایندگان است.
این تلاش هم با شکست مواجه شد. تلاش نخست با شکست مواجه شد؛ زیرا میشل عون کسی نیست که بتوانند با این روش، از طریق متهم کردن، دشنام دادن به وی، او را برکنار کنند. گذشته وی به گونه ای نیست که چنین کاری انجام شود. همه مردم لبنان از پایداری، شجاعت، ثبات قدم وی و مواضع وی در روزهای دشوار آگاه هستند. در جنگ ژوئن 2006 شاهد مواضع وی بودیم. وی تهدید شد که منزلش ویران خواهد شد، به آن توجه نکرد. برکناری شخصیتی با این گذشته و شخصیت، خیالی بیش نیست.
در قضیه مؤسسه مجلس نمایندگان هم شکست خوردند. فراکسیون های پارلمانی با برگزاری انتخابات زودهنگام موافقت نکردند. فقط برخی در چارچوب محاسبات سیاسی و برخی بر اساس منافع استعفا کردند. اما با استعفاهای گروهی که به سرنگونی مجلس نمایندگان منجر شود، موافقت نکردند.
طرح بعدی سرنگونی دولت بود. دولت استعفا داد. بنابراین، هدف سرنگونی حکومت بود. کسانی که خردورزی داشته باشند، می بینند که برای ملت لبنان، بلازدگان، مجروحان، ناپدیدشدگان و این کشور خالصانه عمل می شود؛ در اقداماتی که کشور را به سمت فروپاشی مؤسسات حکومت سوق می دهد؛ به طوری که همه مرزها زیر پا گذاشته شود و شخصیت های همه طوایف هدف دشنام قرار بگیرند، می دانند که این اقدامات کشور را به سمت جنگ داخلی سوق می دهد.
برخی بودند که طی روزهای گذشته به دنبال اجرای طرح مشابه طرحی بودند که سال ها پیش هنگام ربوده شدن نخست وزیر سابق سعد الحریری در عربستان، برای آن برنامه ریزی می شد. آن زمان برای جنگ داخلی در لبنان برنامه ریزی شد.
برخی گروه های سیاسی لبنان را متهم می کنم که طی روزهای گذشته در چارچوب منافع شخصی، حزبی و خارجی و در چارچوب طرح های خارجی، برای سرنگونی حکومت لبنان و قرار دادن این کشور در آستانه جنگ داخلی تلاش کردند. از همه مردم لبنان در همه مناطق و طوایف می خواهم که درباره این موضوع بیاندیشند، همه سخنان، بیانیه ها و کنفرانس های خبری را بشنوند و تحلیل کنند که این سخنانی که می گویم درست است یا نه.
اما در خصوص دولت می گویم که استعفای دولت به سبب اقداماتی نبود که این طرف ها به دنبال آن بودند؛ بلکه برخی از عوامل، شرایط و دشواری ها منجر به استعفای این دولت شد. در واقع در خصوص انفجاری در حد انفجار بیروت، برای هر دولتی دشوار بود که در مقابله با این انفجار پایداری کند. در هر حال، دولت به سمت استعفا پیش رفت و استعفا داد. در این چارچوب، به مردم لبنان می گویم که وقتی از دولت جدید و ادامه حیات سیاسی لبنان سخن می گویید باید به خوبی توجه کنید که به همه کسانی که در انتظار لحظات انتقام هستند، گوش ندهید. کسانی که به دنبال سرنوشت وطن و سرنوشت ملت نیستند. کسانی که از هزاران مجروحان و دردمندان برای تسویه حساب های سیاسی بهره برداری می کنند تا کینه های سیاسی خود را بیان کنند. هر نوع جنبش سیاسی و هر نوع نزاع سیاسی باید سقف و حدی داشته باشد. سقف آن جلوگیری از سرنگونی حکومت، جلوگیری از سرنگونی مؤسسات حکومت و جلوگیری از وقوع جنگ داخلی در لبنان است.
باید همگی با توجه به این سقف و حد عمل کنیم؛ بر این اساس که حکومت در لبنان برقرار باشد، به سمت جنگ داخلی پیش نرویم. صلح داخلی را حفظ کنیم و پایین ترین حد امکان گفتگو، ارتباط و تفاهم بین لبنانی ها را حفظ کنیم. کینه ها و دیوارهای خصومت موجب می شود آینده لبنان، خطرناک و تیره باشد و درهای لبنان را به روی همه کسانی که به دنبال تجزیه و ویران کردن آن هستند، باز خواهد کرد. این مسائل به نفع چه کسانی است؟
سید حسن نصر الله دبیرکل حزب الله لبنان در ادامه سخنان خود افزود: در مورد دولت مستعفی باید بگویم من از طرف حزب الله و فراکسیون وفاداری به مقاومت و از طرف مقاومت از جناب حسان دیاب که در شرایط بسیار پیچیده قبول مسئولیت کرد، تشکر میکنم. همچنین از همه وزرایی که با او در این دولت در طول چند ماه گذشته همکاری کردند، تشکر و از شجاعت و ثبات آنان با وجود همه دشواریها و فشارها و اتهام زنیها در چند ماه گذشته قدردانی میکنم. آنها تمام آنچه را در توان داشتند و میتوانستند به کار گرفتند. این، تمام امکانات و تواناییهای آنها بود و ما استعفای وزرا و همه دولت را به لحاظ عاطفی، روانی و معنوی با توجه به حجم انفجار هولناکی که رخ داد درک میکنیم. ما از آنها تشکر میکنیم و امیدواریم تا زمان تشکیل دولت جدید مسئولیتهای قانونی خود را در قالب دولت پیشبرد امور و مسئولیتهای ملی و اخلاقی خود را به عهده بگیرند و با تمام صداقت و اخلاص در خدمت به ملت و کشورشان و دولتشان باقی بمانند تا مسئولیت به اشخاص دیگر منتقل شود. اما در مورد دولت جدید در حال حاضر مذاکراتی در میان فراکسیونهای پارلمانی درباره اسامی اشخاص کاندید شده برای تشکیل دولت در جریان است. هر فراکسیون یا حزب یا نیروی سیاسی مانند هر لبنانی دیگر میتوانند اعلام کنند نظرشان درباره دولت جدید چیست. اما در مورد دیدگاه حزب الله میخواهم واضح سخن بگویم. طبیعتا هر ملتی خواستار دولتی توانا و قوی است که بتواند دستاورد کسب کند و مسئولیت پذیر باشد. تشکیل دولت به خاطر این نیست که شخصی به عنوان نخست وزیر و شخص دیگری به عنوان وزیر تعیین شود. تشکیل دولت تشریفاتی نیست. تشکیل دولت، مسئولیت پذیری و قبول تکلیف است به ویژه در کشوری که گرفتار اوضاع دشوار و پیچیدهای مانند لبنان باشد. از این رو ما خواستار تشکیل دولتی قوی و توانا هستیم که به لحاظ سیاسی حمایت شده باشد. دولتی که به لحاظ سیاسی از سوی نیروها و فراکسیونهای اصلی سیاسی در پارلمان لبنان حمایت نشود، نمیتواند کاری انجام دهد و با بروز هر گونه مشکلی سقوط میکند و از هم میپاشد یا از سوی پارلمان ساقط میشود. درخواست ما همیشه دعوت به تشکیل دولت وحدت ملی بوده است. این موضوع جدیدی نیست و از سال ۲۰۰۵ و آغاز دوران سیاسی جدید لبنان تا کنون ما خواستار تشکیل دولت وحدت ملی یا دولتی بوده ایم که دارای بیشترین حضور سیاسی و مردمی باشد. در مورد اولویتهای دولت آنچه را که در گذشته گفته ایم در حال حاضر نیز همان را تکرار میکنیم. در گذشته هنگامی که استعفای دولت سعد حریری مطرح شد ما مخالف بودیم و هنگامی که حریری استعفا کرد و حسان دیاب مأمور تشکیل کابینه شد، ما خواستار تشکیل دولت وحدت ملی بودیم. ولی نیروهای سیاسی از حضور در دولت حسان دیاب خودداری کردند. امروز هر کسی مأمور تشکیل کابینه شود ما از همین الان از او میخواهیم برای تشکیل دولت وحدت ملی تلاش کند و اگر چنین چیزی محقق نشد برای تشکیل دولتی که دارای بیشترین حضور سیاسی و مردمی با حضور سیاستمداران و افراد متخصص باشد، تلاش کند. اولویتهای دولت نیز باید عبارت باشد از: ایجاد اصلاحات، بازسازی و مرهم زخمها پس از انفجار بیروت، پرداختن به مسئله مالی و اقتصادی و معیشتی مردم به ویژه در آستانه فصل زمستان، برق، محیط زیست، زباله، مبارزه با فساد، تأمین فرآوردههای نفتی و مازوت و پرداختن به پرونده مدارس دولتی در صورت باز شدن مدارس به دلیل کرونا، چرا که اغلب مردم لبنان قادر به اسم نویسی فرزندان خود در مدارس خصوصی نیستند و مدارس دولتی شاهد هجوم مردمی گسترده خواهد بود. این اولویتهای دولت است. دولت باید مسئولیت مردم و جزئیات زندگی روزانه ملت را به عهده بگیرد. طبیعتا پیگیری تحقیقات در مورد انفجار بیروت در صدر اولویتهای دولت است.
در لبنان بحثهایی در مورد تشکیل دولت بیطرف مطرح میشود که اتلاف وقت است. اصحاب رسانه این سوال را مطرح کرده اند و من نیز آن را مطرح میکنم که منظور از دولت بیطرف چیست و چه کسانی بیطرف هستند؟ آنها را به ما نشان دهید. در منطق گفته میشود انسان، حیوان ناطق است، ولی در لبنان انسان، حیوان ناطق سیاسی است. در لبنان به محض اینکه کودک چشمانش را باز میکند و به حرف زدن و سوال پرسیدن میرسد، موضع و تمایل سیاسی پیدا میکند. منظور ما طبیعتا بیطرفی داخلی است نه بیطرفی منطقهای و بین المللی. بیطرفی کجاست در حالی که در یک خانه خطوط سیاسی متفاوتی وجود دارد و هر یک از اعضای خانواده با یک طرف و حزب سیاسی هستند. ما به مقوله حضور اشخاص بیطرف در لبنان اعتقاد نداریم تا دولت بیطرف با حضور آنها تشکیل شود. موضوع بعدی این است که آمریکا و غربیها در لبنان و شماری از کشورهای عربی و سایر کشورهای جهان یک سیاست را دنبال میکنند به این ترتیب که پس از برگزاری انتخابات و پیروزی نیروی سیاسی که دنباله رو آنها نیست، خواستار تشکیل دولت بیطرف و دولت شایسته سالار و فن سالار و ... میشوند. اما اگر نیروی سیاسی دنباله رو آنها پیروز شود، چنین درخواستی را مطرح نمیکنند. درخواست تشکیل دولت بیطرف نیرنگی برای عبور و گذر از حضور واقعی است که هر ملتی از طریق انتخابات پارلمانی آن را تحمیل میکند. در اصل، احزاب هنگامی که در انتخابات پارلمانی حضور مییابند فقط برای حضور در قانونگذاری نیست بلکه برای حضور در دولت است و اینکه بخشی از قدرت اجرایی باشند، در همه دنیا چنین است به ویژه اگر در کشوری نظام پارلمانی دموکراتیک حاکم باشد. به طور خلاصه بگویم که به نظر ما سخن گفتن از تشکیل دولت بیطرف در لبنان هیچ معنا و ماهیت خارجی ندارد و اتلاف وقت است. باید از تجربههای گذشته استفاده کنیم و در کمترین زمان به سوی تشکیل دولت واقعی، جدی، قوی و کارآمد در قالب دولت وحدت ملی یا دولتی با بیشترین حضور سیاسی و مردمی حرکت کنیم. موضوع دیگر این است که برخی نیروهای سیاسی در طول حداقل ۱۵ سال گذشته در دولت حضور داشته اند و مسئولیت اوضاع مالی و اقتصادی و معیشتی فعلی در لبنان به عهده آنان است. ما از پذیرش مسئولیت فرار نمیکنیم. اما هنگامی که برخی طرفها از پذیرش مسئولیت خود فرار میکنند و علیه کسانی که مسئولیت پذیر هستند توطئه چینی میکنند، این غیر منظقی و غیر منصفانه و نادرست است. من پیشنهاد میدهم طرفهایی که از مسئولیت پذیری فرار میکنند از عرصه و حیات سیاسی خارج شوند. هر کسی که نمیتواند در شرایط دشوار کشور مسئولیت پذیر باشد، از عرصه سیاسی خارج شود و به مردم اجازه دهد گزینههای سیاسی جدید یا متفاوتی را انتخاب کنند. چنین کسانی میتوانند به عنوان استاد دانشگاه و اعضای موسسات خیریه و شرکتهای تجاری به فعالیت خود ادامه دهند,، اما هنگامی که کسی اصرار داشته باشد در عرصه سیاسی فعالیت داشته باشد، ولی مسئولیت خود را برای اصلاح آنچه در تخریب آن شریک بوده است، نپذیرد و با کسانی که میخواهند مسئولیت پذیر باشند مخالفت کند و با آنها بجنگد، هیچ معنایی دارد.
سید حسن نصر الله در ادامه سخنان خود درباره تحولات داخلی لبنان، ضمن تشکر و قدردانی از اغلب مردم صبور لبنان به ویژه هواداران مقاومت گفت: در هفتههای گذشته شاهد دشنام دادن و سخنان و اقدامات زشت قبیح و حمله به اموال عمومی و خصوصی بودیم. کسانی که چنین مواضعی اتخاذ میکنند نماینده چه کسانی هستند و تعداد و حجم آنها چقدر است؟ مردم لبنان از این موضوع آگاه هستند و آن را میبینند. طبیعتا شماری از مردم تظاهرات میکنند و ما به آنها احترام میگذاریم و آنها حق دارند تظاهرات کنند. اینکه برخی از مردم تظاهرات کنند و شعار سیاسی سر دهند و با یک طبقه سیاسی مشخص مخالفت کنند و حتی موضع منفی در قبال ما اتخاذ کنند، هیچ مشکلی ندارد. این حق طبیعی آنها است. اما بسیاری از اقدامات غیر اخلاقی و تحریک آمیز که ممکن است به درگیری و تقابل در کشور منجر شود، اقدامات محکوم و مشکوک است و برخی سفارتها در پشت آنها حضور دارند. ما از ماهها پیش از مردم خواسته ایم صبر کنند و بصیرت داشته باشند. طبیعتا برخیها بصیرت را به سخره میگیرند. این مسئله طبیعی است آنگونه که جهاد، مقاومت، شهدا، اخلاق، ارزش ها، عبادت و دین را مسخره میکنند. این بخشی از انحطاط فرهنگی جدید و معاصر است. من میخواهم از صبر و بصیرت شما تشکر کنم. در چند روز گذشته برخی هواداران مقاومت خشم و غضب شدید و زیادی داشتند. من از برادران خود در حزب الله و جنبش امل و سایر متحدان خواستم برای مهار این خشم تلاش کنند چرا که واضح است برخیها میخواهند عرصه را به سوی جنگ خیابانی پیش ببرند. بیایید برای این آتش افروزان، سوخت نباشیم بلکه صبر پیشه کنید و بردبار باشید. من به شما میگویم اعصاب خود را خرد نکنید و خشم خود را نگه دارید چرا که ممکن است روزی از روزها به این خشم نیاز داشته باشیم تا به همه تلاشها برای سوق دادن لبنان به سوی جنگ داخلی پایان دهیم.
موضوع دیگر این است که دادگاه بین المللی در روز ۱۸ ماه اوت حکم خود را درمورد ترور رفیق حریری صادر میکند. ما در طول سالهای گذشته رأی خود را در مورد این دادگاه بین المللی، شیوه تأسیس و ایجاد آن و پیش زمینه ها، سیستم، قوانین و شیوه استدلال و تحقیقاتش و فرضیههایی که مبنا قرار داده و فرضههایی که نادیده گرفته است اعلام کرده ایم. حکم دادگاه بین المللی هر چه باشد، به نظر ما اهمیت ندارد چرا که موضعی در قبال این دادگاه نداریم. اگر این دادگاه در مورد هر یک از برادران ما حکم ضالمانهای صادر کند و چنین احکامی نیز پیش بینی میشود، ما به اصل برائت برادران خود و اینکه آنها برادر و فرزندان و افراد ما هستند، پایبند هستیم. هر حکمی که علیه ما صادر شود کان لم یکن تلقی میشود، زیرا حکم این دادگاه سالهای طولانی است که صادر شده است. مهم، صادر شدن و نشدن این حکم و مضمون آن نیست. مهم این است که ما مردم لبنان توجه داشته باشیم برخیها تلاش میکنند از دادگاه بین المللی و حکم آن در دو عرصه داخلی و خارجی برای هدف قرار دادن مقاومت و حزب الله بهره برداری کنند. ما باید با آگاهی و حکمت و صبر از هدف قرار دادن مقاومت جلوگیری کنیم. ممکن است برخی طرفها دست به اقدامات تحریک آمیز بزنند و دشنام دهند و اتهام زنی کنند و اقدامات میدانی انجام دهند. اما من هواداران گرانقدر و عزیز مقاومت را به صبر و تحمل و بصیرت توصیه میکنم تا از این مصیبتها عبور کنیم و ان شاء الله با حکمت و صبر و همکاری از این مرحله عبور خواهیم کرد.
سید حسن نصر الله در بخش پایان سخنان خود به موضوع کروناه پرداخت و گفت: امروز شمار مبتلایان جدید کرونا در لبنان به بیش از ۳۳۰ نفر رسید و شمار جان باختگان نیز افزایش یافته است. بیمارستانها در لبنان قادر به پذیرش این شمار از افراد نیستند. کرونا از کنترل خارج شده است. در گذشته اگر شخصی به کرونا مبتلا میشد خود او و اطرافیانش قرنطینه میشدند و درمان میشدند,، اما این مسئله در حال حاضر قابل اجرا نیست. اوضاع خطرناک است و من بار دیگر تأکید میکنم وظیفه انسانی و دینی در همه ادیان این است که انسان از خود محافظت کند و جایز نیست خودش و خانواده و دیگران را در معرض خطر قرار دهد. کسی که به ضوابط بهداشتی پایبند نباشد و فاصله اجتماعی و استفاده از ماسک و مواد ضد عفونی کننده را رعایت نکند، مرتکب گناه بزرگی شده است. برخی مراجع دینی معتقدند اگر من مبتلا به کرونا باشم و مراعات نکنم و کسی را مبتلا کنم و آن شخص به دلیل ضعف فوت کند، باید دیه او را بپردازم چرا که قاتل هستم. مشکل این است که مردم همه چیز را به سرعت فراموش کرده و تلاش میکنند به سرعت با اوضاع موجود همزیستی ایجاد کنند. پس بیایید به رعایت فاصله اجتماعی و استفاده از ماسک و ضد عفونی عادت کنیم و با آن زندگی کنیم بدون اینکه مجبور به تعطیلی عمومی و قرنطینه سراسری شویم. این مسئله به صبر و تجمل و احساس مسئولیت نیاز دارد. با توجه به شیوع کرونا ما با برادران خود در رهبری جنبش امل و علمای گرانقدر در لبنان در مورد نحوه برگزاری عاشورا به برخی تدابیر اتخاذ کرده ایم که آن را در روز دوشنبه ساعت ۸ و نیم شب به وقت محلی در سخنرانی مختص به این موضوع اعلام خواهیم کرد. ان شاء الله در مورد مراسم عاشورا و چگونگی بزرگداشت آن در لبنان و جزئیات این موضوع در زمان مناسب آن سخن خواهیم گفت.
سید حسن نصر الله در پایان در مورد پیروزی در جنگ ۳۳ روزه گفت: این پیروزی با خون شهدا و فداکاری مجروحان و مجاهدان، صابران، ثابت قدمان و رهبران ملی و مردم همه مناطق و متحدان و دوستان در لبنان و منطقه کسب شد. مهمترین دستاورد این پیروزی محافظت از لبنان در مقابل تجاوز اسرائیل بود. محافظت از لبنان از طریق پایبندی به مقاومت و قدرت، اصول و قواعد مقاومت و صبر در مقابل همه شرایط دشوار و فشارها محقق میشود. منطقه و جهان در مقابل تحولات منطقهای و بین المللی بزرگ و مهمی قرار دارد از جمله انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، تحولات داخلی رژیم صهیونیستی و تحولات منطقه و جهان عربی و ما باید این تحولات را پیگیری کنیم. در لبنان نیز دعوت به مذاکره و ارتباط و کاستن از حقد و کینهها و هیاهو و خصومت باید ادامه داشته باشد و باید به سوی همکاری برای حل مشکلات موجود زیر سقفهای تعیین شده حرکت کنیم. من در برخی اظهارات و شبکههای اجتماعی میبینم که ابراز نگرانی میکنند و اینکه فلان کشتی جنگی در فلان جا مستقر شده است,، ولی من میگویم از چیزی نترسید. کسی که به خدا توکل کند و به خدا اعتماد داشته باشد و کسی که به خودش و برادرانش و مردمش اعتماد داشته باشد، از چیزی نمیترسد. این ملت عزیز، قوی، مقتدر، صبور، ثابت قدم، مومن و فداکار آزمون خود را پس داده اند. به لحاظ منطقی ما در لبنان و منطقه قوی هستیم و من به شما میگویم این دشمن است که سردرگم است. از ۱۵ سال پیش تا حالا به یاد دارم که برخی رسانهها مینویسند که حزب الله شکست خورده و سردرگم است. خیر، ما نه شکست خورده هستیم و نه سردرگم و نه سرگردان. افق رو به روی ما روشن است و الحمد لله ما و متحدان ما در لبنان و منطقه به یاری خداوند متعال و محبت و تأیید و حمایت مردم طرف قویتر در منطقه هستیم و آینده این منطقه آینده ما است.