نامه تحلیلی سازمان بسیج اساتید کشور
نامه بسیج اساتید درباره انتخابات ریاست جمهوری به ملت
بسیج استادان کشور در نامهای تحلیلی به ملت بزرگ ایران به تبیین ابعاد گوناگون انتخابات ریاست جمهوری ۲۸ خرداد و دلایل اقبال ملی به منتخب ایرانیان؛ حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید ابراهیم رییسی مبادرت کرد.
به گزارش
خبرگزاری صدا و سیما به نقل از روابط عمومی مرکز رسانه و ارتباطات نهضت استادی بسیج (ناب)، متن نامه تحلیلی به این شرح است:
بسماللهالرحمنالرحیم
حضور ملّت بزرگ و شگفتی ساز ایران اسلامی
سلام علیکم
با پایانیافتن انتخابات ریاستجمهوری و مشخّصشدن سرنوشت آن، تحلیل و تفسیرهای گوناگونی دربارۀ آنچه که گذشت، مطرح گردید؛ صاحبنظران و تحلیل گران مختلف، هر یک از منظر و زوایهای به این انتخابات و نتیجۀ آن نگریستند و دربارۀ آن داوری نمودند. نهضت استادی ایران نیز که همواره دغدغۀ خطّ اصیل انقلاب و جامعه را داشته و دارد، در ادامه دو نامه قبلی به ملت بزرگ ایران، خود را موظّف میداند که دراینباره، گزارشی را به پیشگاه ملت ارائه کرده و نکتهها و برداشتهایی را هر چند بهطور مختصر، با شما ملت بصیر و شگفتی ساز در میان بگذارد به این امید که با حصول به ذهنیّت و ادراک ملی، ایران اسلامی هرچه بیشتر به شکوفایی و بالندگی رهنمون شده و در راستای افق انقلابی و تمدّنی قرار بگیرد.
۱. اکنون دو فرضیه دربارۀ علّت کاهش مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری وجود دارد: یک فرضیه که «شورای نگهبان قانون اساسی» را بر جایگاه متهم مینشاند و میگوید عدم احراز صلاحیّت برخی نامزدها از جریانهای سیاسی، موجب گردید که انتخابات از «فضای رقابتی» خارج و احساس شود که انتخابات، مهندسی و «ازپیشساختهشده» است؛ فرضیۀ دیگر، اما این است که «کارنامۀ ناکام دولتِ موسوم به اعتدال در طول سالهای اخیر، مردم را بسیار آزرده خاطر و پریشان کرد و امید و اعتماد سیاسی شان را فرسود. امّا دربارۀ فرضیۀ نخست باید گفت مطابق تحلیل واقع بینانهای که رهبر انقلاب ارائه کردند، باید میان «گروههای خاص» و "عموم مردم، " تمایز نهاد و الگوی رفتار سیاسی یکی را به آن دیگری تعمیم نداد. آری! گروههای خاص، با «انگیزههای سیاسی و جناحی» در انتخابات شرکت کرده و این که کسانی در جریان سیاسی آنها در انتخابات حضور داشته باشند، برایشان اهمّیّت فراوان دارد؛ تا آنجاکه حتّی ممکن است در صورت راه نیافتن برخی علاقهمندان شان به چرخه کاندیداتوریها در روند انتخابات، مشارکت نکنند. در مقابل، اما تودهها و عموم مردم، از این الگو تبعیّت نمیکنند، بلکه به صحنۀ انتخابات به عنوان یک واقعیت ایرانی و نوعی راه حل برای بهبود در امور خویش مینگرند تا دریابند که آیا کسی در این میان هست که بتواند به راستی، گره از «مشکلات»شان گشوده و عاقلانه و عالمانه، «معیشت» و «اقتصاد» را تدبیر نماید قهرا اگر نسبت به شخصی، چنین درک و احساسی در آنها شکل گیرد، بیاعتنا به اینکه او به کدام جریان و جناح سیاسی، تعلّق دارد، در انتخابات شرکت کرده و به وی رأی میدهند؛ یعنی نوعی اجتهاد میهنی و ملی که در طول سالهای پس از انقلاب اسلامی به دفعات تکرار شده است؛ بنابراین، الگوی رفتار سیاسیِ «مردم» با پیش فرض ها، قالبها و چهارچوبهای «گروههای خاص»، تطابق ندارد و نمیتوان ادّعا کرد که نبودن برخی چهرههای مشهور از بعضی جریانهای سیاسی در انتخابات، عامل اصلی کاهش مشارکت مردم در انتخابات بوده است. بر مبنای فرضیۀ دوّم، اما باید به تلخیها و خسارتهایی که دولت یازدهم و دوازدهم بر «معیشت و زندگی روزمرۀ مردم» تحمیل کرده استناد جُست و وضع ناگوار معیشتیِ مردم را ریشۀ اصلیِ کاهش مشارکت قلمداد نمود. نظرسنجیهایی که از مراکز گوناگون علمی و پژوهشی دربارۀ دغدغههای مردم در ماههای ماقبل انتخابات انجام شدهاند نیز به روشنی نشان میدهد که عامّۀ مردم، در درجۀ نخست و بیش از هر چیز، گرفتار «نگرانیهای اقتصادی» بوده و اعتراضی جدی نسبت به «وضع معیشتی» خود داشتند. این اعتراض به حدّی بود که انگیزۀ حضور در انتخابات را نیز از آنها ستانده بود. به عبارتدیگر، نوعی «دلسردی» و «دلزدگی» در طبقۀ ضعیف و حتّی متوسط جامعه شکل گرفته بود که به دلیل استمرار چند ساله، آنها را «خسته» و «فرسوده» کرده بود. بر این اساس، مشارکت سیاسی کاهش یافته و نمیتوان مدّعی شد که تنها شهرهای بزرگ، این وضع را تجربه کردند. در واقع، یک حس مشترک دربارۀ «ناگواریها و ناخرسندیهای معیشتی»، انگیزهها و امیدهای عموم مردم را فارغ از هر گرایش سیاسی، دچار «فرسایش» کرده و میل به مشارکت را در آنها رقیق نمود.
ازاینرو، پُر واضح است که قویترین و جدّیترین عامل در زمینۀ کاهش مشارکت مردم، ناتوانی و ضعفِ بیسابقه و آشکار دولت دوازدهم در تدبیر و بسامانکردن «معیشت مردم» بوده است؛ این وضع به گونهای بغرنج شد که آگاهان و خبرگان سیاسی معتقدند زخمی دیگر از سوی این دولت بر پیکر انقلاب نشست که ترمیم آن به مدتی مدید نیازمند است؛ گو این که بر اساس شواهد موجود، دولت مردمی سیزدهم ویرانهای را در بخشهای مختلف از کارگزاران دولت دوازدهم تحویل خواهد گرفت.
۲. از سویی دیگر، نیروها و جریانهای غیرانقلابی گرداننده و همسوی دولت مستقر کنونی تلاش میکنند کامیابی آیت الله دکتر سید ابراهیم رئیسی را با انگارههای ذهنی و پیش فرضهای خود تحلیل و با وارونگی در بیان نوع نارضایتیهای شما مردم صبور ایران، طعم شیرین انتخاب رییس جمهور صمیمی و مردمی را زدوده تا «تلخی شکستِ خود» را جبران کنند؛ در حالی که هرکس در هر سطحی با حضور در هر کوی و برزن این کشور و گفتگو با آحاد مردم به خوبی در مییابد که دولت مستقر پس از گذشت ۸ سال از حاکمیت بر مهمترین مصادر و مناصب کشور و امور مردم از حیث اعتبار در پایینترین سطح خود نسبت به دولتهای دیگر در ۴۲ سال گذشته قرار دارد؛ گو این که دولت مستقر در مدت مسوولیت خود؛ از حیث مبانی نظری و ویژگیهای اجرایی و بخصوص ضرورت اتخاذ صداقت و راستی با مردم، معمولا با ضعفهای بزرگی در میان ایرانیان مواجه بوده است؛ با این مؤلفهها و مستندات است که باید گفت معادلۀ انتخابات اخیر ریاستجمهوری در عین حال که بسیار مهم است، اما روشن است: از یک سو، جریانهای موسوم به اعتدال و اصلاحات در مرداب «کارنامۀ مصیبتبار و بیحاصل» خویش، غرق شده، دست و پا زده و قصد داشته و دارند با «فرافکنی» و «مسئولیّتگریزی»، افکار عمومی را وادار به دروغخواری کنند؛ اما از سوی دیگر، منتخب ملت بر یک کارنامۀ قوی، مردمپسند و بیحاشیه تکیه زده بود که مردم، طراوات و نشاط را در آن احساس کرده و دریافتند که او با کمک و مشارکت نخبگان و ملت و مهمتر از همه با باور و توجه ذاتی به خدای قادر متعال و قدرت الهی ملت، میتواند از عهدۀ علاج دردها و زخمهای اقتصاد برآمده و این قافله را به سلامت به مقصد برساند. اگر دیگران از «برنامه» و «حرف» و «وعده» سخن میگفتند، او به «عمل عینیِ خویش» اشاره کرد و با ارجاع به آن نشان میداد که اهل «بازی سیاسی» و «وعدهپراکنی» و «عوامفریبی» نیست، بلکه «صداقت» داشته و «مرد میدان» است. جریانهای تکنوکرات - لیبرال بخواهند یا نخواهند منتخب ایرانیان توانست این حس دلنشین و درک دلپسند را در مردم ایجاد کند و چنین تصویری از خود بیافریند؛ تصویری که از «صفحههای کارنامهاش» برمیخاست و ریشه در گذشتۀ مدیریّتیاو داشت این در حالی بود که برخی از نامزدها در «حال» قرار داشته و دربارۀ «آینده» سخن میگفتند، امّا اغلب قادر نبودند که به «گذشته» ارجاع دهند و به جای «وعدهها» از «واقعیّتها» حکایت کنند. نه فقط دو نامزدی که از جریانهای «اعتدال» و «اصلاحات» در انتخابات شرکت کردند، بلکه هر فرد دیگری نیز که شرکت میکرد، «کارنامۀ پُربار و حاصلخیز»ی همانند سید ابراهیم رییسی نداشت و در نهایت، نمیتوانست مردم را با «عمل و اقدامِ واقعی خویش»، متقاعد سازد. بنابراین، مسألۀ اصلی برای این جریانهای مدّعی و زیادهخواه، فقر «کارنامه» و «کارآمدی» و «توانمندی» بود، در حالیکه سرنوشت انتخابات را همین عنصر تعیین میکرد. جریانهای تکنوکرات - لیبرال برای آنکه «سستی» و «ضعف» خود را آشکار نکنند و پرده از «بیتدبیریها» و «ندانمکاریها»ی مدیریّتی خود برندارند، «قانونمداریِ» شورای نگهبان در عدم احراز صلاحیت برخی چهرههای سیاسی را دستاویز قرار میدهند و برای توجیه ناتوانی خویش وارونهنمایی میکنند. اینان همواره نشان دادهاند که «بلوغ سیاسی» نداشته و فاقد راهبرد سیاستورزی عاقلانه برای توانمند سازی ایران هستند، بلکه به بازیهای کودکانه و صنعت دیو سازی و دلبر نمایی علاقه دارند؛ چنانکه اگر شورای نگهبان بر اساس «قانون»، نامزد آنها را تأیید نکند، متهم به «مهندسی» انتخابات خواهد شد و اگر تأیید کند، انتخابات «سالم» است؛ یا اگر نتیجۀ انتخابات، پیروزی رقیب باشد، مدّعی میشودند که «جمهوریّت» تضعیف شده و اگر خودشان پیروز شوند، «جمهویّت» تقویّت شده است؛ اگر رقیب «مردمی» باشد، او را «عوامفریب» معرفی کرده و اگر خودشان از مردم سخن بگویند، «مردمسالار» خواهند بود؛ اگر رقیبشان زبان به «صراحت» گشوده و «واقعیّتهای ناگفته» را بیان کند، «بیاخلاق» و «هتاک» است، اما اگر خودشان «پردهدری» و «فضیلتسوزی» نموده و در مقابل دیدگان ملت «دروغپراکنی» کنند، در چهارچوب «آزادی بیان» عمل کردهاند؛ و ....
۳. رهبر حکیم انقلاب در توصیف انتخابات، از واژههای «حماسه» و «شورانگیز» استفاده کردند. آری! با وجود کاهش مشاکت نسبت به دورههای پیشین، باید حضور مردم در این انتخابات را بخصوص ستایش کرد و قدردان ملت بزرگ ایران بود. از یک سو، «حجم انبوه توطئههای رسانهای دشمنان» در ماههای اخیر، با هدف «تحریم انتخابات» در نوع خود در دنیا بی سابقه بوده و از هر زمینه و استدلالی برای توجیه خرابکاریهای روانی و ضد انتخاباتی خویش بهره میبردند، امّا بسیاری از مردم، بیاعتنا به این جوّسازیها و تخریبهای بیسابقه، به میدان آمده، حصر صندوقها را شکسته و با گذار از هزاران موانع کارگذاشته شده در مسیر نهایتا به صندوقها رسیده و رأی دادند. از سویدیگر، چندین سال است که اغلب مردم، گرفتار دشواریها و چالشهای اقتصادیِ بی شمار هستند و به سختی، زندگی میگذارند، امّا با اینحال، میان «عملکرد ضعیف نیروهای تکنوکرات و لیبرال» و «اصل انقلاب و نظام اسلامی»، تمایز نهاده و خطای یکی را به پای دیگری ننوشتند. چنین درک و فهمی، نشانگر «عمقنگری»، «قدرت تجزیهوتحلیل سیاسیِ» تودههای مردم و دریک کلام اجتهاد ملی و میهنی است و از «بسط آگاهیهای سیاسی» در فرهنگ سیاسی ایرانیان حکایت میکند؛ ضمن این که چنین بلوغ و اجتهاد میهنی و ملی از نتایج تکاپوهای رهبری حکیم و مردم سالاری است که چنین تمهیداتی را در ایران بزرگ اتخاذ نموده اند؛ اما در سویی دیگر گمانهزنیهای جریانها و نیروهای معارض و غیرانقلابی از حضور مردم در انتخابات، اینگونه نبود؛ زیرا آنها تصوّر میکردند که اینبار، جغرافیای انقلاب دچار «بیرونقی و کسادیِ چشمگیر انتخابات» خواهد شد و مردم از رأیدادن، خواهند گریخت، درحالیکه با وجود همۀ «شرایط منفی و بازدارنده»، بخشهای مهمّی از مردم به میدان آمده و از «اعتبار و حیثیّتِ سیاسیِ انقلاب و نظام»، صیانت کردند. این وضع بهمعنی غلبۀ بسیاری از مردم بر موقعیّت ناخوشایند و تفوّق ارادۀ تاریخی و معنوی آنها بر شرایط دشوار است؛ در واقع میتوان گفت این بار نیز شکوفایی رابطه ارگانیک رهبر انقلاب و مردم ایران فرمول غلبه بر محاصره صندوقهای رآی به عنوان نماد مردم سالاری دینی شد.
۴. اینک آزمونی بسیار تعیینکننده و حسّاس، پیش روی سید ابراهیم رئیسی قرار دارد؛ چنانکه دولت او میتواند گشاینده و هموارکنندۀ مسیر آیندۀ انقلاب بوده و ظرفیّتهای فراوانی را به وجود آوَرَد. اگرچه همانطور که گفته شد او ویرانهای را در اموراجرایی کشور از دولتهای یازدهم و دوازدهم تحویل خواهد گرفت، اما چشمهای دوست و دشمن، به کارآمدی و توانمندی دولت ایشان دوخته شده و همه در انتظار هستند تا ببیند وی با «سرمایۀ سیاسی و اجتماعیِ پدید آمده»، چه خواهد کرد. آری! نباید توقع «معجزه» داشت و گمان کرد که میتوان در کوتاه مدّت، وضع را به حال عادی بازگرداند و نقصها و کاستیهای ریز و درشت را برطرف کرد، امّا مسأله این است که مطالبۀ رهبر انقلاب، حرکت در امتداد ایجاد «تحوّل» است و ایشان معتقدند که «مشکلات و بیماریهای مزمن» را نمیتوان با «تحرّکات معمولی و روزمره»، برطرف کرد، بلکه باید به «تحوّل» رو آورد و با «تلاشهای جهادی»، اتّفاقهای بزرگی را رقم زد. اکنون پیش روی دولت مردمی و جویای ایران قوی، دو راه وجود دارد: یکی راه مبتنی بر «دیوانسالاری» و «روزمرّهاندیشی» و «کوتهنگری» که جزو زیسته جریانهای تکنوکرات - لیبرال در ایران است و دیگری راه مبتنی بر «تحوّلخواهی» و «استفاده از مسیرهای میانبر و جهشساز». اگر دولت مردمی سیزدهم بخواهد بر مقبولیّت اجتماعی خویش بیفزاید و کام مردم را شیرین کند، چارهای ندارد جز اینکه: به «میدان» وارد شود و در کنار «مردم» باشد و تا آخر بر همین عهد خویش استوار بماند؛ بر «نسخههای ایرانی - اسلامی» تکیه کند و اقتصاد ملّی را به «ارادههای غیرملّی»، مشروط نسازد؛ «فسادستیزی» و «اشرافیگری» را از درون قوه مجریه و با قاطعیّت آغاز کرده و به عملیاتی کردن راهبرد اولویت مبارزه با فساد و ساختارهای فسادزا بجای تمرکز بر حرکت پسینی، یعنی مبارزه با مفسد (که البته در جای خود ضروری است) مبادرت نماید؛ «جوانان شایسته و کارآمد» را به عرصۀ مدیریّتهای مهمّ راه دهد؛ «ظرفیّتهای درونی» و «قابلیّتها و مزیتهای» ایران بزرگ را در سطوح محلی، استانی، ملی و بین المللی شناخته و به کار گیرد؛ و .... زیرا کوتاهی در هر یک از این زمینهها، صدمهها و لطمههای سخت به انقلاب و جبهۀ انقلاب وارد خواهد کرد و ما را به عقب باز خواهد گرداند. ازاینرو، همه باید «همدلانه» و «همافزایانه» به دولت مردمی بنگریم و فتوحات و توفیقاتش را تقویّت کرده و آن را از وقوع خطاها و لغزشها، بازداریم.
زمانۀ «اشتباه» به سر آمده است و اینک باید با «حسّاسیّت» و «دقّتهایی باریکتر از مو»، از دولت جوان حزباللهی مراقبت کنیم. از خدای متعال متضرعانه درخواست داریم که این دولت منتخب مردمی را دولت کریمهای قرار دهد که نشاط و رونق را به ارکان و اجزای این کشور بزرگ و بخصوص به «سفره و معیشت مردم» بازگردانده و بیش از پیش، محرّک ایران بهسوی مسیر «تمدّنپردازی اسلامی» باشد. إن شاءالله.